خخخخخخخ
داشتم تو اتوبان میرفتم دیدم
یه بچه ای رو موتور خوابش
برده بود و داشت می افتاد باباش
هم اصلا حواسش نبود.
رفتم کنارش هر چقدر بوق میزدم
نمی فهمید.
آخرش رفتم جلوش و سرعتمو
کم کردم تا ایستاد بهش گفتم :
پس چرا حواست به بچه ات نیس ؟؟؟
یدفعه دو دستی زد تو سرشو گفت :
اصغر پس مامانت کوووووووو؟؟!!!
یه بچه ای رو موتور خوابش
برده بود و داشت می افتاد باباش
هم اصلا حواسش نبود.
رفتم کنارش هر چقدر بوق میزدم
نمی فهمید.
آخرش رفتم جلوش و سرعتمو
کم کردم تا ایستاد بهش گفتم :
پس چرا حواست به بچه ات نیس ؟؟؟
یدفعه دو دستی زد تو سرشو گفت :
اصغر پس مامانت کوووووووو؟؟!!!
[ بازدید : 742 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]